جلال طالبانی: کرکوک «قدس کردستان»
| ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
جلال طالبانی، رئیس جمهور عراق، در سخنانی کرکوک را قدس کردستان خواند و ا
غنی بلوریان سیاست مدار کردستان فوت کرد
دهوک کردستان: قهرمان پارسال لیگ عراق
ملاعبدالكریم مدرس بزرگ مرد کردستان و چهره جاویدان وی را بهتر بشناسیم شادروان ملاعبدالكریم مدرس یكی از ستارگان جهان علم و ادب، تاریخ و فقه و تفسیر و الهیات و شعر است كه در تاریخ ملت كرد با سعادت زیست و با خوشبختی و سرفرازی مرد. »عاش سعیدا و مات سعیدا«. او نزدیك به یك قرن از
جنایات وحشینانه صدام حسین در حق ملت بی دفاع کرد
عملیات انفال 182 هزار ................ تبعید كردهاى فيلى .................... کشتار بارزانی ها ....................... ببمباران شیمیایی حلبچه.............
منبع: روزنامه - ایران
تبعید كردهاى فيلى
تبعید كردهاى فيلى (Feyli) نقطه شروع و آغاز جنايات صدام عليه كردها است. فيلى ها طايفه اى از كردهاى شيعه هستند كه صدام آنان را ايرانى و دشمن خود مى دانست، بنابراين فيلى ها را به ايران تبعيد كرد و بسيارى ديگر را به قتل رساند. زنان و كودكان اين تيره كرد از شكنجه صدام در امان نبودند. آنان اغلب زندانى مى شدند و يا به كمپ ها تبعيد مى شدند. در واقع، هنگامى كه صدام به قدرت رسيد تمركز وى بر پاكسازى نژادى كردها از فيلى ها آغاز شد. فيلى ها در دامنه هاى جنوبى رشته كوه هاى زاگرس و در نزديكى مرز ايران زندگى مى كنند. در سال ۱۹۸۰ نيروهاى امنيتى رژيم بعث با هجوم به روستاهاى فيلى مردمان آنجا را از خانه هايشان بيرون رانده و اموالشان را غارت كردند. بعثى ها پسران و مردان فيلى را از زنان و دختران جدا كرده و به جايى راندند كه هرگز خبرى از آنان به دست نيامد. يك زن فيلى در توصيف شكنجه هاى بعثى ها مى گويد وى را براى بازجويى به اتاقى فلزى بردند كه كف آن آغشته به خون بود. در اين اتاق زنان و كودكانى وجود داشتند كه جسم شان كبود و خونى شده بود. سپس وى را به زندانى مى برند كه صدها نفر در آنجا بودند، كسانى كه براثر جراحات جان مى دادند، چندين روز اجسادشان در همانجا رها مى شد. ادامه مطلب....
ضرورت ائتلاف و حمایت ایران از کردستان عراق
سرو قادر مسوول بخش فرهنگي حزب دموکرات کردستان مي گويد ما با عرب ها و ترک ها هيچ اشتراک زباني نداريم در حالي که 70 درصد لغات ما ایرانی است. کردها در بسياري از مراسم و سمبل هاي مهم سنتي از جمله نوروز و رستم و اسفنديار ايراني ايراني اند و بيشترين روابط و طولاني ترين و امن ترين مرز را نيز با کردهاي ايران دارند. ادامه مطلب................ م: روزنامه اعتماد
بەبەشداریی هەزاران كەس 7مین ڤێستیڤاڵیئێلبەگی جاف لە قەرەداخ دەستی پێ كردبەڕێوەبەڕی كاتی سەنتەری ئێلبەگی جاف راى گەیاند، ئەمڕۆ هەینی بەبەشداریی مێوانان و هۆزەكانى ناوەوە و دەرەوەى هەرێم لە ناوچەى قەرەداخ 7مین ڤێستیڤاڵی ئێڵبەگی جاف دەستی پێ كرد. حامیدی حاجى غالی بەئاژانسی كوردستان بۆ دەنگوباس (ئاكانیوز)ى راگەیاند، بەیانى ئەمڕۆ لە گوندەكانى باخان و قارەمانى سەر بەشارۆكەى قەرەداخ /40 كم باشووری سلێمانى/ بەبەشداریی میوانان لە هەموو تیرە و هۆزەكان و سەنتەرە رۆشنبیرییەكانى هەرێمی كوردستان لە زاخۆوە تا خانەقین لە گوندەكانى "باخان، قارەمان" 7مین ڤێستیڤاڵی ئێلبەگی جاف دەستی پێ كرد. پەیامنێری (ئاكانیوز) لە شوێنی ڤێستیڤاڵەكە گوتى، هەر تیرەیەك رەشماڵێكی هەڵداوە كە نێزیكەى 40 رەشماڵ دەبن و شتە كولتوورییەكانی تێدا پێشان دەدەن، هەروەها بەگوتنى هۆرە /جۆرێكە لە گۆرانى گوتنى تایبەت بەناوچەى جافایەتی/ و گۆرانیى فۆلكلۆریى كوردى و لەبەركردنى جلی كوردى و نمایشكردنى ئەسپ سوارى ڤێستیڤاڵەكە بۆ ماوەى 1 رۆژى درێژەى دەبێ. سەنتەرى ئێلبەگی جاف لە ساڵی 2002 دامەزراوە و حاكم رزگار محەمەدئەمین یەكەم بەڕێوەبەرى ئەو سەنتەرە بووە، بەڵام دوای ئەوەى لە هەڵبژاردنەكانى پەرلەمانى كوردستان بو بەپەربەمانتار دەستی لە پۆستەكەى هەڵگرت. لە ئیدریس ئەبوبەكرەوە، ن: محەمەد عەبدوڕەحمان - ئاکا نیوز
خبرگزاری آلمان به عنوان نخستین رسانه غربی پوشش خبری راهپیمایی با شکوه مردمی ایران را در صدر اخبار امروز خود قرار داد. سی و سومین سالروز پیروزی انقلاب اسلامی ایران و راهپیمایی باشکوه مردمی امروز در صدر اخبار رسانههای جهان قرار دارد. بر اساس گزارش مهر، این رسانه غربی در ادامه گزارش داد که پیشبینی میشود میلیونها ایرانی در 850 شهر به طور همزمان در راهپیمایی مشارکت داشته باشند.
انتخابات نهمین دوره مجلس شورای اسلامی در پایان سال جاری از این جهت حائز اهمیت می باشد که این انتخابات اولین انتخابات بعد از وقایع تلخ انتخابات ریاست جمهوری دهم است و بنابراین کیفیت برگزاری آن در خنثی شدن توطئه ها علیه نظام تاثیرگذار خواهد بود. تفاوت دیگر این دوره از انتخابات مجلس با انتخابات های گذشته ارتقای سطح تحصیلات دانشگاهی به فوق لیسانس است و اینکه گفته شده انتخابات در 10 درصد از حوزه های انتخابیه به صورت رایانه ای برگزار می شود. براساس زمانبندی اعلام شده از سوی وزارت کشور به عنوان مجری برگزاری انتخابات، سوم تا نهم دی ماه به عنوان مهلت ثبت نام کاندیداهای نمایندگی دور نهم مجلس تعیین شد و در این مدت هفت روزه بیش از پنج هزار نفر آمادگی خود را برای رقابت در 290 کرسی سبز بهارستان اعلام کردند که از این تعداد تنها 390 خانم کاندیداتوری خود در انتخابات آتی را به ثبت رساندند. مراحل برگزاری انتخاباتبا پایان مهلت ثبت نام کاندیداها، شمارش معکوس برای برگزاری دور نهم انتخابات مجلس آغاز شد و پس از این مشخصات داوطلبان به مراجع چهارگانه و سوابق و پروندههایشان به شورای نگهبان ارسال خواهد شد. در مرحله بعدی نیز مراجع چهارگانه به استعلامات پاسخ می دهند و این پاسخ ها از سوی رییس ستاد انتخابات كشور به مراكز حوزه انتخابیه و فرمانداران حوزه انتخابیه منتقل می شود. در ادامه و با تشکیل جلسه هیاتهای اجرایی، این هیات ها 10 روز فرصت دارند به صلاحیت داوطلبان رسیدگی كنند. بعد از آن نیز باید ظرف یك روز نتیجه رسیدگی را به داوطلبان اعلام كنند تا اگر داوطلبان اعتراضی دارند ظرف سه روز شكایات خود را به هیاتهای نظارت منتخب شورای نگهبان در مراكز استانها اعلام كنند و در نهایت هیاتهای نظارت مهلت قانونی دارند كه به این شكایات رسیدگی و نتیجه را به داوطلبان اعلام كنند. پس از رسیدگی به شكایات توسط شورای نگهبان، لیست داوطلبان مورد تایید شورای نگهبان اعلام خواهد شد و این لیست توسط فرمانداران مراكز حوزه انتخابیه منتشر خواهد شد و تبلیغات آغاز میشود. و نهایت روز جمعه 12 اسفندماه به عنوان روز برگزاری انتخابات نهمین دوره مجلس شورای اسلامی انتخاب شده است. روز جمعه 12 اسفندماه به عنوان روز برگزاری انتخابات نهمین دوره مجلس شورای اسلامی انتخاب شده است شرایط لازم برای داوطلبان نمایندگی مجلس به استناد ماده 28 قانون انتخابات مجلس شورای اسلامی، انتخاب شوندگان هنگام ثبتنام باید دارای شرایط زیر باشند: 1- اعتقاد و التزام عملی به اسلام و نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران. 2- تابعیت كشور جمهوری اسلامی ایران. 3- ابراز وفاداری به قانون اساسی و اصل مترقی ولایت مطلقه فقیه. 4- داشتن مدرك تحصیلی كارشناسی ارشد یا معادل آن. 5- نداشتن سوء شهرت در حوزه انتخابیه. 6- سلامت جسمی در حد برخورداری از نعمت بینایی، شنوایی و گویایی. 7- حداقل سن سی سال تمام و حداكثر هفتاد و پنج سال تمام. همچنین داوطلبان نمایندگی اقلیتهای دینی مصرح در قانون اساسی از التزام عملی به اسلام مستثنی بوده و باید در دین خود ثابت العقیده باشند. علاوه بر این هر دوره نمایندگی مجلس شورای اسلامی معادل یك مقطع تحصیلی فقط برای شركت در انتخابات محسوب میشود. در ضمن هیچ یك از داوطلبان نمایندگی نمیتوانند در بیش از یك حوزه انتخابیه خود را نامزد نمایند و در غیر اینصورت نامزدی آنان كلاً باطل و از شركت در انتخابات آن دوره مجلس محروم میگردند. چه کسانی داوطلب حضور در انتخابات شدند؟ در مهلت هفت روزه ثبت نام داوطلبان انتخابات دور نهم مجلس، افراد زیادی به وزارت کشور و فرمانداری تهران و یا حوزه های انتخابیه دیگر مراجعه کردند تا بخت خود را برای حضور در مجلس نهم بیازمایند. در این بین علاوه بر نمایندگان سابق و فعلی مجلس و فعالان سیاسی احزاب و گروه ها، هزاران فرد ناشناس نیز جهت شرکت در انتخابات نام نویسی کردند. ملك شاهی،محمدجعفر سادات موسوی، اعلمی، ندیمی، سهیلا جلودارزاده، شاهیعربلو و .. از نمایندگان دوره های گذشته مجلس داوطلبانی بودند که مجددا تمایل به حضور در مجلس را دارند.
در ضمن هیچ یك از داوطلبان نمایندگی نمیتوانند در بیش از یك حوزه انتخابیه خود را نامزد نمایند و در غیر اینصورت نامزدی آنان كلاً باطل و از شركت در انتخابات آن دوره مجلس محروم میگردند
ادامه مطلب ... بقیه عکسها در ادامه مطلب... حماسه حضور ؛ ما راي مي دهيم
فرازي از بيانات مقام معظم رهبري حضرت آيتالله العظمي خامنهاي(مدظلهالعالي) در خصوص انتخابات و معيارهاي انتخاب از سوي مردم
مشاركت عمومي در اين انتخابات مهمتر از هر چيز ديگر است چرا كه نشاندهنده همبستگي ملي است و همبستگي ملي نيز كشور را در مقابل هرتوطئهاي مصون ميسازد ، اما انتخاب نامزد اصلح نيز در ميان نامزدهاي صالحي كه صلاحيت آنها تاييد ميشود ، داراي اهميت فراواني است.
هنر مردم اين است كه در انتخابات كسي را برگزينند كه به فكر دين و دنيا و فرهنگ ملت باشد و بتواند بار عظيم پيگيري اهداف مادي و معنوي نظام را بر دوش گيرد كه اين امر خطير، از عهده كسي برميآيد كه با نشاط ، پرحوصله ، با همت ، مقتدر و هوشمند باشد.
بر اساس تائيديه نهايي استانداري كرمان : در حوزه انتخابیه شهربابك، ' حسین فتاحی ' با 25 هزار و 287 رای از مجموع 44 هزار و 748 رای ماخوذه به عنوان نماینده مردم این شهرستان به مجلس نهم راه یافت. نتایج نهایی شمارش آرا بر اساس منابع غير رسمي به شرح ذيل مي باشد . ۱- آقاي حسین فتاحی 25287 ۲- آقاي محمد محمودی ۱۶۶۵۸ ۳- آقاي یدالله راحمی ۱۰۱۱ ۴- آقاي سید حسین فاطمیه ۹۶۱ ۵- آقاي عبدالحمید آقا رحیمی ۲۴۱ ۶- آقاي محمد جواد حيدري ۹۰ سفید ۴۷۳
قابل توجه جوانها بقیه عکسها در ادامه مطلب...
ادامه مطلب ... خۆزگه ئهبووم به پیتێك و بوَ سهر لقى لێوت ئهفرِیم بهڵكو جارجار له دهمتهوه ، بهناسكى دهرتئهبرِیم . یان خۆزگه ئهبووم به حهرفێك ، لهو حهرفانهى ... ناوهكهتى پێئهنهخشێ خۆ هیچ نهبێ ... ئهگهر بیكهیته ملوانكه ، لهو مل و گهردنهت ئهخشێ پوشاک مردان و زنان کرد شامل تنپوش، سرپوش و پایافزار است. ساخت و کاربرد هریک از این اجزا، بسته به فصل، نوع کار و معیشت و مراسم و جشنها با یکدیگر تفاوت دارد. هرچند پوشاک نواحی مختلف کردستان مانند اورامان، سقز، بانه، گروس، سنندج، مریوان و... متفاوت است، اما از نظر پوشش کامل بدن، همه با هم یکسان هستند. پیش از ورود پارچه، کفشهای خارجی و سایر محصولات داخلی به کردستان، بیشتر پارچهها و نیز پایافزار مورد نیاز توسط بافندگان و دوزندگان محلی بافته و ساخته میشد.از نظر بافت پارچه، منطقه سقز و از نظر ساخت پایافزار «گیوه» یا «کلاش» و «کالی» اورامانات و آبادیهای پیرامون کوهستان شاهو مانند هجیج، نودشه و آبادیهای نوسود شهرستان پاوه چون میریه، خانهدره، مژگان، مزوی و وزلی از عمدهترین نواحی بافت و صدور پارچه و پایافزار در استان به شمار میرفتند. جولایی و بافت پارچه و انواع منسوجات مانند بوزو، برمال، جاجم، بره، پوشمین، موج، جوراب، دستکش، زنگال و کلاء به عنوان حرفه یا کار جنبی بخشی از آبادی نشینان مناطق مختلف کردستان محسوب میشد. در چهار قسمت کردستان که شامل کردستان ایران، عراق، ترکیه و سوریه میباشد شاهد پوششهای گوناگونی از لباس کردی می باشیم به گونهای که با کمی تغییر نسبت به یکدیگر شکل و ریخت زیبای خود را دارا میباشد که شکل و ریخت و قیافه ان برگرفته از نیاکانشان و با توجه به شرایط اب و هوایی و اقلیمی سازگار و درست شده است که ان را در جایگاه مهمی قرار داده است.
ئاخو کی بیت پیشمه رگی ماچم رچه ی ریبندانی ریگای لیوت بشکینیت?
بریار وا بو
ئاکتوره کان به پیی شانو له سه ر میرات یه کتر بکوژن ههمو شه وی کاره ساتی برا کوژی دووپات ئه بوو پاله وانی شانو هه ستا به پیچه وانه ی ریژیسور به ره و لای چه پ که وته ریگه هاواریان کرد.... شانو نامه که تیک مه ده به ره و لای راست بگه ریوه له پشته وه په لاماری براکه ت به پاله وانی شانو به لام دهستی دایه تفه نگه که ی به ده ست وبرد ماوه ی نقه ی به که س نه دا به ره وشانو نووس و کارگیر ده سریژی کرد
کهخۆم ناسی دنیا شهو بوو شهویَکی چڕ، تاریک... تاریک! تیشکیَکی دوور لهئهو پهرِی ئاسۆی دووری ژیانمهوه وهکو مهشخهڵ داگیرسابوو بهڵام ریَگا پرِ لهکۆسپ و کهندهڵان بوو ئاستهنگیَکی دوورو باریک! تیشکی هیوا گرشهی ئههات بۆ لای خۆی بانگی ئهکردم رایدهکیَشام هیَزی ئهدا بهههنگاوم بیرو ئهندیَشهی ئهبردم! ساڵههای ساڵ بهقهد ساڵهکانی عومرم ریَگام برِی گۆچانی ئاسنم شکاند سهد پیَلاوی پۆڵام درِی ههر ههنگاویَ زامیَکی قووڵ ریَگا ههموو ژان و برِک بوو هیَزی هیوا بهرهو ئامانجی ئهبردم گهیشتم و دڵ پرِ لهحهز، ئاوات، تاسه لهخویَ، گهوزاو ماندوو، بیَ هیَز ئهژنۆ شکاو ئامیَزم بۆ تیشک کردهوه، بهڵام ئهفسووس ئهفسووس، ئهفسووس، ئهو مهشخهڵهچاوی گورگ بوو! ----------------------------------------------------------- بههنگامیکهخود را بازیافتم جهان شب بود شبی تنیدهدر خود،تاریک...تاریک! پرتوی از دور از نهایت افق دوردست زندگیم چونان مشعلی فروزان بود راه،اما از سنگلاخ و تالاب گستردهبود گشودهدر تنگنایی دور و باریک! پرتو امید می درخشید سوی خود مرا آواز می داد می کشاند مرا گامهایم را توان می بخشید خاطرهو اندیشهام را می ربود! روزگارانی بسیار بهدرازی سالهای عمرم راهپیمودهام دستوارهی آهنین شکستهام صد پاپوش پولادین ریش ریشکردهام هر گامی ژرفای زخمی راهسرشار از دردو اندوهبود توان امید سوی نشانهمی برُد مرا رسیدم و دل از عشق،آرزو و اشتیاق در سینهمی گداخت خستهو ناتوان زانو شکسته آغوش بروی جرقهی امید گشودم اما،دریغا،دریغا مشعلی کهمی سوخت ،چشم گرگی بیش نبود! چشم گرگ جلال ملکشاه شاعر کرد مترجم دکتر اسعد رشیدیكاروان! كاروان!
كێ نوستووه؟ كێ بێداره؟ ئەم ڕێگایەی پێدا دەچن، هەر ڕێگا كۆنەكەی پاره دەور و بەرتان گورگه لووره چەقەڵ كاسەی سەر و گۆشتی دڵتان ئەخوا ئەوەنده تاریكی چڕه، جندۆكه كۆرپەتان دەدزێ، پێ نازانن چاوتان له ناو تاریكیدا، تا ئەم خواره هەتەر ناكات بیرتان ئاسمانێكی تەسكه هێنده بەرچاوتان تاریكه، نازانن ڕۆژ له ئاسۆی كام پێدەشتەوه سەر هەڵدێنێ هەر به تەشیه كۆنەكەتان دەیڕێسن و له بیری نوێ، سڵ و سرك، هەر ئەڕۆن و هەر به ناقی قووڵی زوڵمەتا ڕۆ دەچن چراكانیش كز ئەسووتێن هێندێ چرایش چاوی گورگن كاروان! كاروان! هۆ كاروانی سەر لێ شێواو! له شەوگاری ئەنگوسته چاو گۆچانی شك دەلاقەیەك ناكاتەوه مەشغەڵ مەشغەڵ، مەشغەڵی بیر، چرای ئەندێشەتان هەڵكەن ڕێگا و ڕەوتێ هەنگاوەكانتان بگۆڕن ئەم ڕێگایەی پێدا دەڕۆن، زۆر كاروانی پێدا ڕۆی و نەهاتەوه كاروان! كاروان! بۆ كوێ دەڕۆن!؟ ئەم هەورازەی وەك مێرووله پێدا ڕێكچەتان بەستووه، دەتانباته هەڵدێرەكەی ساڵی پێشوو ئەو بنارەش وا به ئێسك و كاسەی سەرتان داپۆشراوه، دەگاتەوه بەفرەچاڵی كلیلەی ڕندوو كاروان! كاروان! ڕێگای تازه بدۆزنەوه! كاروان! كاروان! ڕێگای تازه بدۆزنەوه! بەرەو كوێستان ئەهاتمەوه جانتام پڕ بوو له ئاوات و حەز و تاسه هێنده تینوو، هێنده تامەزرۆی دیدار بووم دەمویست بەفری ساڵی نەهات بتوێنمەوه به هەناسه بۆ لای كاڵێ ئەهاتمەوه عەشقی قەڵای بەرزی هەست و دڵی منیش كۆتره برژیلەی ماڵی بوو كاڵێ، ڕۆحی سەوزی دەشت و چاوی گوند و هێزی عەشق و گەورەتر له عەمبەر خاتوونی مەولانا و جوانتر له خاتوو حەبیبەی دیوانی شێعری نالی بوو دێر هاتمەوه، دێر هاتمەوه كوێستان چۆڵ بوو چاوی ئاسمان لێڵ ئەیڕوانی جێژوانەكەی جاران بۆنی خەمێكی زەردی لێ ئەهات پڕ له چقڵ و خاك و خۆڵ بووم ئیتر دنیا ڕەش ئەنوێنێ له ناو شێعرما كەوی تەنیای شێعر، دڵتەنگ، دڵتەنگ دڵتەنگتر له كوێستان سیاوچەمانەی فرمێسك و خوێن ئەزریكێنێ
ئهی برسییه ژین تاڵهكان
سبهی ئێوه كه گهوره بوون له لاوكا له حهیرانا له مزگهوتو دیوهخانا له چیرۆكا له هۆنراوهی شاعیرێكی ترسهنۆكا ڕهنگه زۆرتان بهر گوێ كهوێ باسی ئێمهو ئازایهتی باسی ئێمهو كوردایهتی بهڵام نهكهن بڕوا بكهن ههمووی درۆن، درۆی پهتی.
درود بر تو :
یک هفته ای بود که من اوضاع اینترنتی ام خراب بود به این آقایی که برای وصل کردن اینترنتم آمده بود گفتم ، در میهن من زمانی که اینترنت را قطع می کنند به مردم ساده دل می گویند یک کشتی در خلیج فارس باعث قطع شدن اینترنت شده، الا منم برای خواننده هایم می نویسم که این قطعی به خاطر خراب شدن اینترنت از زمانی شده که یک کشتی در را ین
درود بر تو : اون اولها که آقای همسر اینجا نزد ما آمدند به تشویق بنده تخته نرد یاد گرفتند. ولی من مثل سگ پشیمونم که این کار را کردم، آخه میدونی همش ایشون با دوست یا همراهش مینشینند و با صدای کوبیده شدن مهره بر روی تخته میره توی اعصاب من... فلسفه تخته نرد هيچ ميدانيد تخته نرد چگونه و توسط چه کسي ابداع شد و چه فلسفه زيبا و عبرت آموزي در پس آن نهان است؟ تخته نرد توسط بزرگمهر ابداع شد و اما داستان پيدايشش:
در زمان پادشاهي انوشيروان خسرو پسر قباد، پادشاه هند «ديورسام بزرگ» براي سنجش خرد و دانايي ايرانيان و اثبات برتري خود شطرنجي را که مهره هاي آن از زمرد و ياقوت سرخ بود، به همراه هدايايي نفيس به دربار ايران فرستاد و «تخت ريتوس» دانا را نيز گماردهء انجام اين کار ساخت. او در نامهاي به پادشاه ايران نوشت: «از آنجا که شما شاهنشاه ما هستيد، دانايان شما نيز بايد از دانايان ما برتر باشند.. پس يا روش و شيوهء آنچه را که به نزد شما فرستادهايم (شطرنج) بازگوييد و يا پس از اين ساو و باج براي ما بفرستيد». شاه ايران پس از خواندن نامه چهل روز زمان خواست و هيچ يک از دانايان در اين چند روز چاره و روش آن را نيافت، تا اينکه روز چهلم بزرگمهر كه جوانترين وزير انوشيروان بود به پا خاست و گفت: «اين شطرنج را چون ميدان جنگ ساختهاند كه دو طرف با مهره هاي خود با هم ميجنگند و هر كدام خرد و دورانديشي بيشتري داشته باشد، پيروز ميشود.» و رازهاي کامل بازي شطرنج و روش چيدن مهره ها را گفت. شاهنشاه سه بار بر او درود فرستاد و دوازده هزار سکه به او پاداش داد. پس از آن «تخت ريتوس» با بزرگمهر به بازي پرداخت. بزرگمهر سه بار بر تخت ريتوس پيروز شد. روز
بعد بزرگمهر تخت ريتوس را به نزد خود خواند و وسيلهء بازي ديگري را نشان
داد و گفت: اگر شما اين را پاسخ داديد ما باجگزار شما مي شويم و اگر
نتوانستيد بايد باجگزار ما باشيد.» ديورسام چهل روز زمان خواست، اما هيچ يک
از دانايان آن سرزمين نتوانستند «وين اردشير» را چاره گشايي کنند و به اين
ترتيب شاه هندوستان پذيرفت كه باجگزار ايران باشد.
تخته نرد : کره زمين 30 مهره : نشان گر 30 شبانه روز يک ماه 24 خانه : نشانگر 24ساعت شبانه روز 4 قسمت زمين : 4 فصل سال 5 دست بازي: 5 وقت يک شبانه روز 2 رنگ سياه و سپيد : شب و روز هر طرف زمين 12 خانه دارد : 12 ماه سال زمين بازي : اسمان تاس: ستاره بخت و اقبال گردش تاس ها : گردش ايام مهره ها: انسان ها گردش مهره در زمين: حرکت انسان ها (زندگي ) برداشتن مهره در پايان هر بازي : مرگ انسان ها اعداد تاس : 1 : يکتايي و خداپرستي 2 : اسمان و زمين 3 : پندار نيک ؛ گفتار نيک ، کردار نيک 4 : شمال ، جنوب، شرق، غرب 5: خورشيد ؛ ماه ، ستاره ، اتش ، رعد 6 : شش روز افرينش
درود بر تو
|
درود بر تو :
به نام اهورا مزدا، خدای یگانۀ هستی و گیتی،آفریننده انسان وانسانیتبه نام پیام آور کردار نیک،گفتار نیک، پندار نیک، پیامبر راست گفتار حقیقت جو زرتشت جاویدان
به نام تاج دنیا، ایران،سرزمین تمدن و مهد تاریخ گیتی،سرزمین خدای جاویدان
به نام پرچم سه رنگ سرزمینم با نشان شیر و خورشید جاویدان
به نام پدر تمدن و تاریخ میهنم ایران زمین، کوروش هخامنشی، شاه شاهان، بزرگ مرد مهرورزی وآزاد دینی
از تمام جوانان خواهش میکنم که با آتش بازی نکنند و آن را بسیار دوست بدارند.
از روی آتش نپرید که برایش باید بسیار زیاد احترام بگذاریم.
به نام ا و که عاشق بی همتاست
تا درودی دگر بدرود
8 March day of protest in Iran
8 مارس در ایران
درود بر تو :
خانم های ایرانی پس از خانه تکانی مشغول پدید آوردن و درست کردن سفره هفت سین می پردازند.
سفره هفت سین از طرف یک خانواده زرتشتی
نوروزتان پیروز یاد
تا درودی دگر بدرود ** **
عصرايران ؛ اميرهادي انواري -
جشن سوري و يا آنچه ما امروز آن را چهار شنبه سوري ميخوانيم ، جشني است كه
مانند بيشتر جشن هاي ايراني كه به ستاره شناسي بستگي دارند مبدا همه حساب
هاي علمي و تقويمي است .
در آن روز در سال 1725 پ م زرتشت بزرگترين حساب گاه شماري جهان را
نموده و كبيسه پديد آورده و تاريخ كهن را درست و منظم كرده است (1).
بر
خلاف بعضي از مناسبت ها اين مناسبت سر منشا اي كهن و باستاني در تاريخ اين
آب و خاك دارد ، و پر هجو نيست اگر بگوييم از اهميتي به مراتب بالاتر از
نوروز بر خوردار بوده است .
ازين رو شايد از آنچه كه بايسته اين مناسبت تاريخي بوده كمتر به آن توجه شده !
بر ماست كه دست كم در مورد بعضي نكات برجسته آن بيشتر از آنچه تا حال ميدانسته ايم بدانيم.
جشن سوري تنها يك جشن ساده نيست ، جشن سوري يك ياد آوري از گوشه اي از تاريخ غرور آور اين آب و خاك است .
جشن سوري يا چهار شنبه سوري
در كتاب تاريخ بخارا(2) اشاره شده كه منصور بن نوح از شاهان ساماني در نيمه اول سده چهارم هجري اين جشن را برگزار مي كند كه موجب آتش سوزي در قصر او نيز مي شود . :
«..... و چون امير سديد منصور بن نوح به ملك بنشست اندر ماه شوال سال سيصد و پنجاه به جوي موليان ، فرمود تا آن سراي ها را ديگر بار عمارت كردند و هر چه هلاك و ضايع شده بود بهتر از آن به حاصل كردند . آن گاه امير سديد به سراي بنشست و هنوز سال تمام نشده بود كه چون شب سوري چنانكه عادت قديم است ، آتشي عظيم افروختند . پاره اي آتش به جست و سقف سراي در گرفت و ديگر باره جمله سراي بسوخت و امير سديد هم در شب به جوي موليان رفت .....»
آنچه از اين بخش برداشت مي شود اين است كه بطور يقين اين جشن در 350 هجري و در ماه شوال كه مصادف با پايان سال شمسي بوده توسط يكي از شاهان ساماني در بخارا و جوي موليان برگزار شده است و آنجا كه نگارنده به «عادت قديم است» اشاره ميكند مشخص ميشود كه اين جشن از سالها و بلكه سده هاي پيش در ايران رايج بوده است.اما هيچ اشاره اي به روز آن نشده ، يعني شب چهار شنبه سوري .
امروزه ما مردم ايران هر ساله به شكل هاي مختلف جشن چهار شنبه سوري را برگزار مي كنيم ، در جاي جاي ايران اين جشن به صورت هاي مختلف برگزار مي شود كه نسبت به آنچه اصل آن بوده تفاوت هاي بسياري دارد .
در شهر هاي بزرگ به نظر مي رسد كه رسوم و آداب اصيل جشن سوري رو به فراموشيست و آنچه بدان تبديل شده يك فستيوال جديد است كه هيچ ربطي به اصل جشن سوري ندارد! ( البته بايد ياد آور شد هنوز در شهرستان ها و شهر هاي كوچك و روستا ها پيوند هايي بين چهار شنبه سوري و خود جشن سوري ديده ميشود كه در ادامه به آنها اشاره خواهيم كرد ) .
تا به حال بر اساس تحقيقات محققين و پژوهشگران هيچ سند تاريخي براي روز دقيق برگزاري جشن سوري در زمان باستان بدست نيامده است .
پيش از آن ماه هاي ايراني به صورت پنج پنج تقسيم مي شده كه به هر يك پنجه مي گفتند ،مثل تقسيمي كه در مصر باستان و بابل رايج بوده است(3) .
تقويم ايران باستان شامل دوازده ماه سي روزه بوده( سي روز بي كم و كاست و نه سي و يك روز ) و در سال كبيسه پنج روز با الهام از پنج نام گاثاها 4به سال اضافه مي كردند ، اين پنج روز را در مجموع پنجه ، خمسه ، پنجه دزديه ، خمسه مسترقه ، گاه ، اَندَرگاه ، بِهيزك و پنجه وِه مي گفتند .
بر اين اساس در ايران باستان زمان جشن سوري نمي توانسته در شب چهار شنبه بوده باشد ، چرا كه اصلا شنبه و چهار شنبه و آدينه اي برقرار نبوده !
در روزشماري اعراب چهار شنبه روز منحوس و نا مباركي شمرده مي شود ، يكي از دلايلي كه به نظر مي رسد بعد ها جشن سوري به شب چهار شنبه منتقل شد همين است ، يعني سعي مي شده شب چهار شنبه را كه نحس و نا مبارك بوده را با جشن و سرور بگذرانند و در آن شب و روز دست از خريد و فروش و كسب و كار بكشند چرا كه اعتقاد داشتند به دليل نحسي چهار شنبه هر معامله و كسبي كه در آن شب و روز نيز انجام شود نا مبارك خواهد بود ، جاحظ در تاليف خود به چهار شنبه يا يوم الرباع اشاره ميكند و ميگويد :
« وَ الاِربَعاء يَوم ضنك و نَحس »(5)
همچنين منوچهري دامغاني نيز در يكي از اشعار خود به نحسي اين روز اشاره كرده و گفته : چهار شنبه كه روز بلاست باده بخور
بسا تكين مي خور تا به عافيت گذرد
چنان كه از نظر گذشت چهار شنبه در تقويم تازي داراي خصوصيات منحوس بود.( مثل روز 13 فروردين )
شايد به همين جهت بوده كه مردم سعي داشتند شب چهار شنبه آخر سال را به
جشن و پايكوبي بگذرانند و دست از كسب و كار بكشند تا بدين شكل از نحسي آن
در امان باشند ! و جشن سوري بهترين بهانه براي برگزاري اين فراغت بوده ،
همانند آنچه مردم در سيزده فروردين انجام ميدهند ، با اين تفاوت كه جشن
سوري داراي پيشينه بسيار غني تاريخي و اعتقادي ميباشد .
پس شايد بعد ها به همين دليل جشن سوري را به شب چهار شنبه نحس آخر سال انتقال دادند .
يكي ديگر از حدس هايي كه براي چگونگي انتقال جشن سوري به شب چهار شنبه ميت وان زد ارتباط آن با مختار سردار شيعه عرب است كه به خون خواهي شهداي كربلا كه به نا حق در كربلا توسط لشكر يزيد با شهيد شده بودند، قيام مي كند .
گفته شده مختار پس از واقعه عاشورا و پس از آنكه از زندان آزاد مي شود ، به خون خواهي شهداي كربلا بر مي خيزد (6).
آنگاه براي آنكه مخالف را از موافق تشخيص دهد و بر كفتار ها بتازد فرمان داد تا شيعيان راستين آن حضرت بر بام خانه ها آتش بيفروزند ، شب آن فرمان مصادف بوده با شب چهار شنبه آخر سال .
يكي از حدس ها نيز اين است كه شايد به اين دليل بوده كه از آن پس مردم ايران كه دوستدار اهل بيت رسول اكرم (ص) و حضرت سيد الشهدا هستند ، آن شب را پاس مي دارند و به ياد آن شب چهار شنبه را با جشن سوري همزمان جشن مي گيرند ، كه در آن شب دوستداران واقعي حضرت سيد الشهدا شناخته شدند .
يك عقيده كهن ايراني
اعتقاد مردم باستان فروهر ها (7) به مدت ده شبانه روز از جايگاه اصلي و آسماني خود به شهر و ديار خود فرود آمده و ميان بازماندگان زندگي مي کنند . تا پيش از روز بيست و پنجم اسفند ماه كه در شب آن ، يعني شب بيست وششم فروهر ها فرود مي آيند .
در اين روزها بازماندگان لباس نو تهيه مي كنند و در اتاق ها به ويژه اتاق درگذشتگانشان نقل و نبات و شيريني و ميوه و سبزي و گل و كتاب مقدس و شمع روشن و چوب هاي خوشبو در سفره مي نهند . كدورت ها و نقارها را بر طرف مي كنند بهآن اميد كه چون روان درگذشتگان به ميان آنان آمدند شاد و راضي باشند و به بازماندگان دعا و بركت عنايت كنند .
در اين شبها مردم بر سر بامها براي راهنمايي روان درگذشتگانشان آتش روشن ميكردند تا در فروغ و روشناي آن آتش ، روان درگذشتگان در روشنايي وارد خانه بازماندگان شوند ، همچنين رسم بوده كه كنار آن آتش كه بر پشت بام روشن ميكردند خوراك هاي ويژه اي نيز قرار دهند .
دليل توجه به فروغ و روشن كردن آتش
پرستندگان پاك يزدان بُدند
"فردوسي"
فروغ به معني نور و روشنايي است ، بر اساس تعليمات زرتشت از آتش (8) كه يكي از مخلوقات اهورا مزدا ميباشد نيز نشات مي گيرد .بر خلاف يك تصور نا بجا تقديس آتش نه به دليل پرستش آن كه در واقع نوعي نشانه و اثر از روشنايي و حقيقت اهورا مزدا ميباشد و نقشي كنايه اي دارد .
در زمان ايران باستان و همچنين پيروان امروزي آيين بهي(زردشتي) از آنجا كه براي اهورا خالق مطلق گيتي سمت و سويي جغرافيايي و مادي قائل نيستند هر جا كه فروغي ديده شود آن را نشانه اي صوري از وجود روشنايي و حقيقت و وجود اهورا مزدا مي دانند ، از اين روست كه در هنگام نماز رو به فروغ نماز مي گذارند .
در تعليمات آيين بهي انگره مينو ( از دو بخش انگره + مينو تشكيل ميشود انگره به معني فشرده و خلل رساني است و مينو از «من» مي آيد كه در زبان سنسكريت به معني دانش است ) سبب بدي و زشتي و پليدي در تاريكيست و در نقطه مقابل آن سپنتا مينو * ( از دو بخش سپنتا + مينو تشكيل شده در اينجا سپنتا به معناي سود رساني و مينو هم معني قبل است ) قرار دارد كه سبب خير و خوبي و نيكيست و در روشنايي و فروغ جاودان قرار دارد .
همچنين آتش در زمان باستان داراي خاصيت ضد عفوني و در واقع از بين برنده
بيماري و بدي بوده كه اينها همه به خواست اهورا مزدا بدست انگره مينو
توليد ميشدند .
از اين جهت و دلايل ديگر براي تقديس آتش است كه در آيين
باستاني ايران آتش تقديس ميشده و اكثر مراسم و جشن ها با حظور آتش بر گزار
ميشده و مي شود .
البته دليل ديگري نيز وجود دارد و آن آتشي است كه
زرتشت با خود به همراه داشته و بي دود بوده ، بحث در مورد آن آتش از حوصله
اين نوشت خارج است ، براي مطالعه بيشتر رجوع شود به كتاب فروغ زردشتي .(9)
به طور تحقيق ميتوان تاريخ برگزاري شب سوري را در ايران باستان از سه مرحله بيرون ندانست يا در شب بيست و ششم از ماه اسفند ، يعني در نخستين شب از پنجه كوچك (از بيست وششم اسفند تا سي ام مي باشد ) (10)يا نخستين شب از ده شب و روز فروردگان ( شايد همان عيد نوروز باشد ، اين جشن پيش از زرتشت نيز در ايران شرقي رواج داشته هنگام اصلي آن پنج روز كبيسه يا پنجه دزيده يا اندرگاه است) (11)قرار دارد ، يا در اولين شب پنجه بزرگ يا پنجه وه ( پنج روز آخر سال است )(12) كه پنج روز كبيسه است و نخستين شب و روز جشن همسپتمدم Hamaspatmadam و آخرين گهنبار محسوب ميشود دانست .
و يا در آخرين شب سال قرار دارد كه جشن اصلي همسپتدم وآخرين گهنبار( در
واقع گهنبار ها شش فصل نا متساوي و شش تقسيم سال به شمار مي روند كه بر
اساس زندگي جوامع دامدار و كشاورز اين چنين تقسيم به وجود آمده است )(13)
البته
اين تقسيم بندي مختص به آيين زرتشتي نيست ، چه پيش از زرتشت نيز در ايران و
هند چنين گاهنبار هايي وجود داشته كه با خواندن سرود ها و ادعيه هاي ويژه
مذهبي و نماز برگزار ميشده )(14) و جشن آفرينش انسان است .
( گهنبار مواقع آفرينش و خلقت زمين است در كل شش گهنبار عبارتند از : 1:
ميديوزرم – Midyuzarm- 2: ميديوشم – Midyushcm 3: پيتي شهيم - Pityshahim 4
: اياترم – Ayathcrm 5: ميديارم – Midyarem 6 : همسپتمدم - Hamaspatmadam و
اين شش با احتساب تاريخ فعلي به ترتيب :
1 : از يازده تا پانزدهم ارديبهشت ماه
2: از يازدهم تا پانزدهم تير ماه
3 : از بيست و شش تا سي شهريور ماه
4 : ازبيست و شش تا سي مهرماه
5 : از ده تا چهار ده دي ماه
6 : از بيست و پنج تا آخر اسفند ماه )
گوشه اي از سنن مختلف ايراني كه رو به فراموشي هستند
لُرك آجيل مشكل گشا :يكي از مراسم بسيار مورد توجه شب چهارشنبه سوري ،
تشريفات فراهم آوردن آجيل مشكل گشا مي باشد . اين آجيل وجهي تمثيلي دارد .
هر كس كه مشكل و گرفتاري داشته باشد با تشريفاتي اين آجيل را تهيه و به
عنوان نذر و فديه ميان ديگران پخش مي نمايد . ب
ي گمان در شكل اوليه ، اين تقديم و اهدايي بوده جهت فروهر ها كه بر سفره مينهادند تا موجب خشنودي شان شود .
در اعتقادات عامه مردم مسلمان است كه شب جمعه آخر سال يا شب چهار شنبه يا آخرين شب سال ، اهل قبور و ارواح مردگان بايد زيارت شوند و آنكه در اين شب ها بيدار و منتظر و بر بام خانه هاي خود در آمده تا كه بازماندگان به نام آنان نذور و خيرات دهند و هم چنين مرسوم است در چنين شبهايي در گورستان ها بر سر قبر عزيزان شمع يا چراغ بيفروزند .
همه اين ها و بسياري ديگر ياد آور مراسم مردم ايران قديم است كه براي فروهران در ده روز پايان سال كه ايام فروردگان است انجام مي دادند و امروزه كم و بيش نيز زرتشتيان انجام مي دهند . (16)
« ميان مردم ايل خليكانلو ( ايل حلالي ) در آذربايجان غربي در شب اول اسفند عيد خضر نبي معروف است . پيدايش اين عيد به سبب پايان زمستان است كه معتقدند از تلف شدن احشام جلو گيري مي گردد . در اين شب دوشيزگان و بانوان و جوانان ده به رقص چوبي مشغول و در هر ده يك نفر خود را به طور عجيبي آراسته مانند حاجي فيروز عيد نوروز در رقص شركت مي كند ... به عيد نوروز چنان اهميت نمي دهند ، ولي براي چهار شنبه سوري بيش از عيد نوروز اهميت قايلند . در اين شب بهترين غذا ها را طبخ و آتش بازي بر پا مي شود و تا نيمه شب ادامه دارد ... .
مردم ايل قره پاپاق به عيد نوروز خيلي اهميت مي دهند و ماه اسفند را ماه عيد گويند .
چهار شنبه اول اسفند را دروغگو ، دوم را راستگو ، سوم را سياه و چهارم را " اجرا " گويند .
در روز چهار شنبه سوري ، يعني چهار شنبه آخر ، اهالي لباس نو مي پوشند و با هلهله و شادي به آتش افروزي مي پردازند و به ديد و باز ديد مي روند .
صبح روز چهار شنبه آخر ، پيش از طلوع آفتاب زن و بچه كنار رودخانه رفته از آب چهار شنبه استفاده نموده و كوزه خود را پر كرده براي سال نو تيمناٌ نگه مي دارند»(17)
پيشتر ها و البته هنوز درآذربايجان و بخصوص اروميه رسم كجاوه اندازي رايج بوده . شب چهار شنبه سوري بر بام خانه ها مي روند و كجاوه اي را كه زينت كرده اند و بر آن طاق شال كشيده و آيينه بندي كرده اند با طنابي از بام به سطح خانه فرود مي آورند و مي گويند :"بكش كه حق مرادت را بدهد "كسي كه در خانه است مكلف است كه در آن كجاوه شيريني و آجيل شور و شيرين و ميوه خشك بريزد و پس از آن كه چيزي در آن ريختند با طناب آن را بالا مي كشند و به خانه ديگر مي روند .
مخصوصا جوانان تازه داماد كه هنوز عروس را به خانه نياورده اند موظفند چنين كجاوه اي را به بام خانه عروس ببرند و اگر نتوانند از بام بالا روند ، بايد پشت در خانه بروند و پنهان شوند كه كسي نبيند و كجاوه را به طريقي به پشت اطاق برسانند تا چيزي دريافت كنند .( 18)
در تبريز آتش افروزي وگره گشايي از عناصر اصلي چهار شنبه سوري هستند.
آجيل چهار شنبه سوري و خشكبار ، از مهمترين عناصر و سنن اين جشن در تبريز است . اگر دوست و ميهمان تازه واردي در اين شب داشته باشند ، از رسوم است كه خوانچه اي آجيل و خشكبار براي او بفرستند .
ديگر ويژه گي هاي رسوم مردم تبريز آن است كه از بام خانه ها به سر عابران آب مي پاشند . اين سنت از آداب كهن ايراني است و در زمان ساسانيان معمول بوده است كه در جشن نوروز به يكديگر آب مي پاشيدند . و هنوز در ميان ارمني ها و زرتشتي ها چنين رسمي باقي است .
در ميدان ارك تبريز هم توپي بود چون توپ مرواريد تهران و شيراز كه زنان و دختران براي حاجت خواهي بدان متوسل مي شدند .
رسوم شب چهار شنبه سوري در تهران و اطراف آن : اين رسم در روستا هاي نزديك تهران معمول بوده(همانند آذربايجان) و شايد هنوز نيز اجرا شود ، بدين شكل كه جوانان به ويژه پسر هاي جواني كه نامزد دارند از روي بام خانه دختر ، شال هاي خود را فرو مي اندازند و صاحب خانه شيريني و گاه پيراهن و غيره ..... در آن ميپيچد و گره ميزند . كساني كه شال يا كجاوه مي اندازند هميشه نا مرئي هستند و نبايستي شناخته شوند . (20)
در ميدان ارگ تهران توپ كهن سالي بود كه مدت صد سال بر فراز صفه اي* ( جاي سايه دار غرفه مانند ) جا گرفته بود و چون پيران زمين گير از جاي خود نمي جنبيد .
شب هاي چهار شنبه سوري زنان و دختراني كه حاجتي داشتند مخصوصا آن دختراني كه در آرزوي شوهر بودند از آن توپ بالا مي رفتند و بر فراز آن دمي مي نشستند و از زير آن مي گذشتند و در بر آورده شدن آرزوي خود شك نداشتند و بچه هاي شير خوار را كه به اصطلاح نحسي مي كردند يا ريسه مي رفتند از زير توپ مرواريد و سر در نقار خانه ميگذراندند . اين توپ را توپ مرواريد مي ناميدند و افسانه هاي گونا گون درباره آن مي گفتند (21)
مردم تهران در چندين سال پيش كه از سر در نقار خانه بالا مي رفتند ، كوزه اي آب نديده با خود بالا مي بردند و از آنجا به زمين مي افكندند و مي شكستند و كساني كه بدان جا دست رسي نداشتند ، از بام خويش كوزه را به زمين مي افكندند . اين كار در بسياري از شهر هاي ايران هنوز معمول است و در سده هاي سوم و چهار هجري ، در بغداد نيز رايج بود . عقيده بر آن است كه بلا ها و قضا هاي بد را در كوزه متراكم كرده اند و چون بشكنند آن قضا و بلا دفع شود . (22)
كردستان : در پايان وا پسين روز اسفند ماه ، يعني در هنگام فرو نشستن آفتاب ، كردها خود را آماده افروختن آتش ميكنند ..... در بالاي بام ها و فراز كوهها ، آتش نوروز را با شكوه هر چه بيشتر مي افروزند ( در حالي كه اصل و بنياد و علت آتش افروزي را كه مربوط به نوروز نيست فراموش كردند ) و شادي مي كنند ، پسران و دختران گروه گروه در پيرامون آتش مي ايستند و پايكوبي و شادي مي كنند .
......روستائيان در شب جشن ، گندم و نخود و كنجد و شاهدانه را توي ساج برشته ميكنند و آنها را با ديگر ميوه هاي خشك كه گردو و پسته و ..... در هم مي آميزند و بدين شكل آجيل جشن را فراهم مي كنند ( همان آجيل لرك يا هفت مغز ) ..... ، هم چنين در شب چهار شنبه سوري در آوند ( ظرف )هاي ويژه اي نگه ميدارند. تا اگر كسي از خانواده شان بيمار شود ، از آن آب بدو بدهند ، چون باور دارند بيمار اگر از آب شب چهار شنبه سوري بنوشد بهبود مي يابد . ... زنان نازا درآن شب به پشت بام ها مي روند و هر يك كليد ( يا قفل ) بسته اي را با خود مي برند و از روزنه خانه اي به سخن هاي مردمآن گوش ميدهند . هر گاه از خوشي ها گفت و گو كنند ، مي گويد : اي كليد به نياز درونيم باز شو و خود كليد ( قفل ) را باز ميكند و آنگاه با دلي خوش باز مي گردد . 23
خراسان : مردم خراسان در شب چهار شنبه آخر سال ، نزديك غروب آفتاب ، هر خانواده يا گروهي ، هفت يا سه بوته خار روشن مي كنند . سپس پير و جوان و كوچك و بزرگ از روي آتش مي پرند و براي دفع شرور و زيان ، اين شعر را مي خوانند :
زردي ما از تو سر خي تو از ما
در برخي روستا ها ، هنگام پريدن از روي آتش ، اين شعر را مي خوانند :
آلا به در ، بلا به در دزد و حيز از دِها به در
در توضيح شعر دوم ، آلا ala همان آل است كه زني موهوم و لاغر اندام و
بلند قد و سرخ روست كه بيني اش از گِل و كارش دزديدن جگر زنان زائوست .!
دِها deha به آدم دزد و چشم دريده گويند .
با خواندن اين ترانه ها و پريدن از روي آتش آل ها و دزد ها و زيانكاران را از روستا و خانه هاي خود مي رانند .
ديگر
رسوم شب چهار شنبه: همچنين ديگر رسوم شب چهار شنبه از قبيل : كوزه شكني ،
فال گوش ، گره گشايي ، بخت گشايي دفع چشم زخم و بخت گشايي كندر و خوشبو ،
قليا ( زاج سياه را گويند ، و زاج خود از نمك هاي طبيعي است ، بي بو و بي
مزه ) سودن ، آش بيمار ، فال گرفتن با بلوني ( كوزه دهانه گشاد ، شبيه شيشه
هاي مربا ) ، در اكثر شهر ها و شهرستان هاي ايران كم و بيش و با اختلافاتي
انجام ميشود .
مثلا در مورد بخت گشايي سنت تقريبا يكيست اما در اصفهان
محل آن سنگ سوراخي در قريه مورگان است ، در تهران و شيراز و تبريز توپ
مرواريد در همدان شير سنگي و ...(24)
شيراز : آتش افروختن در معابر و خانه ها ، فال گوش ايستادن ، اسپند سوختن ، نمك گرد سر گرداندن ، در موقع اسفند دود كردن و نمك گردانيدن همراه با اوراد * ( دعا ها و ذكر ها ، جمع ورد ) مخصوصي است كه زنان مي خوانند . قلمرو چهار شنبه سوري در شيراز صحن بقعه شاه چراغ است و در آن جا نيز توپ كهنه اي است مانند توپ مرواريد تهران زنان از آن حاجت ميخواهند ( البته در گذشته دور كه اينك در شيراز و تهران هر دو اين رسم منسوخ شده است ). (25)
در سروستان (كه در حدود نود و دو كيلومتري شرق شيراز قرار دارد ) نيز مراسم چهار شنبه سوري تشريفات خاصي دارد :
«در
غروب آخرين چهار شنبه سال ، مراسمي بسيار ساده بر پا ميشود . به اين ترتيب
كه توي كوچه ها ، ميدان ها و اغلب خانه ها ، خرمن هاي خار و گَوَن آماده
را با شعله آتش مي افروزند و همه با سرور و شادي از كوچك و بزرگ از روي آن
مي پرند و با هر پرشي اين شعر را مي خوانند :
هاجنگ شير ، ها جنگِ شير / بالا بي شين ، خود شير اومد رسيد .
و يا : سرخي تو از من زردي من از تو »(26)
ضحاک
وقتي فريدون به شاهي رسيد علت اين كار را از او پرسيد و پاسخ شنيد كه ميخواستم يكي ازآنان را از مرگ نجات دهم . فريدون مشعل داراني به مشعل هاي افروخته به كوه گسيل ميدارد و جوانان پنهان شده را باز يافته ، با سرور و شادي به شهر مي آورند . از آن روز به بعد مردم به ياد رفتن آن جوانان آتش مي افروزند ! »
توضيحات ، منابع و مآخذ:
1 : تقويم و تاريخ ايران / ذبيح منصوري2: تاريخ بخارا – تاليف ابوبكر محمد بن جعفر نرشخي ( 286- 348) به عربي است كه به سال 522 ابونصر احمد بن محمد البقاوي بخشي از آن را به فارسي برگردان كرده و به سال 574 محمد بن زفر بن عمر منتخب و ويراسته اي از آن بخش فراهم آورد . شارل شفر اين گزيده را در مجموعه گزيده هاي فارسي به سال 1883 چاپ و در پاريس منتشر كرد .
3: گاه شماري جشن هاي ايران باستان ، به كوشش هاشم رضي ، تهران 1382 - بخش پنجم / پنجه ، روزهاي فروردگان ص 211
4: گاثا ها: سروده هاي خود زرتشت كه چه از نظر مذهبي و چه از نظر تاريخي داراي اهميت بالايي ميباشند
5: المحاسن و الاضداد ، ص 277
6:در اين نبرد ايرانيان كوفه ، بصره و الجزاير بياري او و سردار شجاعش مالك اشتر بر ميخيزند ، و سبب پيروزي او ميگردند ولي مختار در دعوي دوستي با آل علي صادق نبوده بهمين علت پس از چندي ادعا ميكند كه به او وحي نازل مي شود ، چون نتوانست دليلي بر گفته خود بياورد اعتقاد مردم باوسست شد و بالاخره در مقابل سپاه عدل الملك شكست خورد . – تاريخ تحولات اجتماعي ، مرتضي راوندي ، جلد دوم فصل هفدهم ص 289 تهران
7: فروهر : در آيين زرتشتي ذره اي از ذرات نور اهورا – مزدا كه در وجود هر كس بوديعه نهاده شده و كار او نور افشاني و نشان دادن راه راست به روان است و پس از مردن تن راه بالا را ميپيمايد و به منبع اصلي خود مي پيوندد و فقط روان است كه از جهت كارهاي نيك يا بد كه مرتكب شده پاداش ميبيند . فروهر ها سالي يكبار بزمين فرود مي آيند و آن در جشن فرورديگان است كه زرتشتيان مراسمي به ياد روانهاي درگذشتگانشان برگزار ميكنند . فرهنگ فارسي دكتر عميد جلد دوم ص 1535
8: از آكاشا Akasha است ، آكاشا لفظي است سنسكريت – زباني كه كتب ودا نيز به آن زبان نوشته شدند و در اصل زبانيست آريايي كه زبان ايران باستان باان پيوند هاي بسياري دارد - و به دو معني درخش و جايي كه در مقام بالا از ابتدا ي آفرينش نقش حال و اعمال و اوضاع زمانه و كائنات و آمد و شد ها در ان صورت مي بندد .
9: برگرفته از كتاب فروغ مزديسني ، تاليف ارباب كيخسرو شاهرخ ، تهران – 1380
10: گاه شماري جشن هاي ايران باستان ، به كوشش هاشم رضي ، تهران 1382 - بخش پنجم / پنجه ، روزهاي فروردگان ص 211
11: گاه شماري جشن هاي ايران باستان ، به كوشش هاشم رضي ، تهران 1382 / بخش پنجم / جشن فرودگان و پنجه ص 203
12: گاه شماري جشن هاي ايران باستان ، به كوشش هاشم رضي ، تهران 1382 / بخش چهارم / گاهنبار ها ، فصول شش گانه سال ص 177
13: گاه شماري جشن هاي ايران باستان ، به كوشش هاشم رضي ، تهران 1382 / بخش دوم / سال و ماه و روز شمار آن ص 79
14: - گاه شماري جشن هاي ايران باستان ، به كوشش هاشم رضي ، تهران 1382 / بخش چهارم / گاهنبار ها فصول شش گانه سال ص 181
15: فرهنگ بهدينان ، گرد آوري جمشيد سروشيان ، تهران 1335 ، ص 147_ 146
16: _ گاه شماري جشن هاي ايران باستان ، به كوشش هاشم رضي ، تهران 1382 / بخش ششم / اهداي آجيل و هدايا در چهار شنبه سوري ص 237
17: ايرانشهر – جلد اول ، بخش هفتم – ص 230-229و 235
18: گاه شماري جشن هاي ايران باستان ، به كوشش هاشم رضي ، تهران 1382 / بخش ششم / آهداي آجيل و هدايا در چهار شنبه سوري ص 237 همينطور بخش ششم / مراسم چهار شنبه سوري ص 258_259
19: گاه شماري جشن هاي ايران باستان ، به كوشش هاشم رضي ، تهران 1382 - بخش ششم / مراسم چهار شنبه سوري ص 259
20: گاه شماري جشن هاي ايران باستان ، به كوشش هاشم رضي ، تهران 1382 / بخش ششم / آهداي آجيل و هدايا در چهار شنبه سوري ص 237
21: گاه شماري جشن هاي ايران باستان ، به كوشش هاشم رضي ، تهران 1382 بخشش ششم / مراسم چهار شنبه سوري / ص 253_ 254
22: گاه شماري جشن هاي ايران باستان ، به كوشش هاشم رضي ، تهران 1382 / بخش ششم / مراسم چهار شنبه سوري / ص 254_255
23: نوروز در ميان كرد ها ، نوشته دكتر صديق صفي زاده ، تهران 1350 خورشيدي ، ص 17_16و 27_28
24: گاه شماري جشن هاي ايران باستان ، به كوشش هاشم رضي ، تهران 1382 / بخشش ششم
25: گاه شماري جشن هاي ايران باستان ، به كوشش هاشم رضي ، تهران 1382 – بخش ششم / مراسم چهار شنبه سوري ص 257
26: فرهنگ مردم سروستان ، تاليف صادق همايوني ، تهران ، 1371 ، ص 409
27: فرهنگ مردم سروستان ، تاليف صادق همايوني ، تهران ، 1371
به امید برگزاری جشن سوری خوب و بدون سوختن جوانان ایرانی که به جای جشن احساساتی می شوند و جان خود و اطرافیانشان را به خطر می اندازند.
تا درودی دگر بدرود
درود بر تو :
به نام اهورا مزدا، خدای یگانۀ هستی و گیتی،آفریننده انسان وانسانیتبه نام پیام آور کردار نیک،گفتار نیک، پندار نیک، پیامبر راست گفتار حقیقت جو زرتشت جاویدان
به نام تاج دنیا، ایران،سرزمین تمدن و مهد تاریخ گیتی،سرزمین خدای جاویدان
به نام پرچم سه رنگ سرزمینم با نشان شیر و خورشید جاویدان
به نام پدر تمدن و تاریخ میهنم ایران زمین، کوروش هخامنشی، شاه شاهان، بزرگ مرد مهرورزی وآزاد دینی
از تمام جوانان خواهش میکنم که با آتش بازی نکنند و آن را بسیار دوست بدارند.
از روی آتش نپرید که برایش باید بسیار زیاد احترام بگذاریم.
به نام ا و که عاشق بی همتاست
تا درودی دگر بدرود
درود بر تو :
هرچند دیره ولی نکته های خوبی دارد این نوشته...
خانه تکانی رسمی قدیمی است که ایرانیان برای آغاز سال نو آماده شده و با نظافت و شستشوی تمام قسمتهای خانه، به استقبال آن میروند اما گاهی برخی از افراد به اشتباه با به خطر انداختن سلامت خود، روزهای سال نو را با انواع بیماریها و مشکلات جسمی شروع میکنند.
در حقیقت اگر در روزهای پایانی سال کمی بیشتر دقت کنیم متوجه خواهیم شد که بسیاری از مردم با گردن درد، کمر درد، پا درد، بیماریهای تنفسی، خارش، سوزش و ترک خوردن پوست و… روبه رو میشوند.
برای پیشگیری از بروز چنین مشکلاتی، شاید بهتر باشد در اولین مرحله دقت داشته باشیم که خانه تکانی امروز با گذشته تفاوتی اساسی دارد.
امروز نه خانهها همانند خانههای بزرگ و قدیمی آن زمان هستند و نه نظافت در طول سال همانند آن روزهاست، در نتیجه بهتر است با توجه به امکاناتی که در دسترس همه مردم است، این کارها در طول سال و بتدریج انجام شوند.
در حقیقت همان طور که مشخص است، امروز خانه تکانی به مفهوم سالیان گذشته نیست که قسمتهایی از خانه در طول سال اصلا تمیز نشده و در روزهای پایانی سال مجبور باشیم که تمام خانه را در مدت زمانی کوتاه تمیز کنیم.
با چنین شیوهای، معمولا در روزهای آخر سال اغلب خانمهای خانهدار با مشکلات متعددی روبه رو خواهند شد. بنابراین بهترین روش این است که در طول سال، هر روز یا هر هفته قسمتی از خانه را تمیز کنیم.
با این کار نه تنها در روزهای پایان سال خسته و بیمار نمیشویم، بلکه لوازم اضافی نیز از خانه خارج شده و در نتیجه محیط بهتر و خلوتتری ایجاد خواهد شد.
خانهتکانی و سلامت پوست و ناخن
به طور حتم هیچکس دوست ندارد روزهای سال نو با دستانی خشک و ترک خورده یا ناخنهایی شکسته در جمع حاضر شود، بنابراین بهتر است به این مساله بیشتر دقت کرده و مراقب سلامت پوست و ناخنها باشیم. چنانچه شما هم تصمیم دارید طبق رسم قدیمی شب سال نو خانه را کامل تمیز کرده و تمام قسمتها و لوازم خانه را پاک کنید، بهتر است در مورد استفاده از مواد شوینده دقت زیادی داشته باشید، به این معنی که باید از شویندههای مناسب و طبق دستوری که روی آن نوشته شده است استفاده کنید.
بسیاری از کسانی که در روزهای پایانی سال به پزشک مراجعه میکنند، افرادی هستند که از مواد شوینده و سفیدکنندهها به درستی استفاده نکردهاند، به این معنی که بدون استفاده از دستکش و ماسک با این مواد کار کرده و در نتیجه عوارضی برای آنها ایجاد شده که ممکن است حتی ماهها نیز ادامه داشته باشد.
استفاده از دستکش هنگام کار با مواد شوینده، بهترین شیوه برای حفاظت از پوست و ناخنهاست، البته چنانچه از دستکشهای آشپزخانه استفاده میکنید، بهتر است آنها را هر چند وقت یک بار تعویض کرده یا از دستکشهای لاتکس که معمولا یکبار مصرف هستند، بهره ببرید، البته دقت داشته باشید که دستکشها نبایدپاره بوده یا منفذی داشته باشد.
در مورد بیماریهای مرتبط با پوست و مو که ممکن است در این روزها ایجاد شوند، این مواد منجر به خشکی شدید پوست شده و حتی مقداری از آن میتواند داخل اپیدرم باقی مانده و در دراز مدت به اگزما تبدیل شود.
شکنندگی و خرد شدن ناخنها و جدا شدن ناخن از قسمت زیرین نیز از جمله مشکلاتی است که میتواند در ناخنها خودش را نشان دهد. پس از استفاده از مواد شوینده، حتما باید از مرطوب کنندهها استفاده کرد. در حقیقت کرمهای مرطوب کننده در این شرایط بهتر از کرمهای چرب کننده هستند.
مشکلات پوستی چه نشانه هایی دارند؟
خشکی، پوسته پوسته شدن، خارش و سوزش پوست از جمله علائمی است که نیاز به توجه و رسیدگی دارند.
شکنندگی و خرد شدن ناخنها، احساس تنگی نفس و خشکی در ناحیه بینی و حنجره که میتواند به علت بخار مواد شوینده ایجاد شده باشد نیز از جمله مواردی هستند که به بررسی توسط پزشک نیاز دارند.
درمان مشکلات پوستی
تا درودی دگر با آرزوی داشتن سال نوی بسیار خوب بدرود
چهارشنبه آخر سال ( چهار شنبه سوري )
يکي از آيينهاي نوروزي امروز - که بايستي آميزه اي از چند رسم متفاوت باشد - " مراسم چهارشنبه سوري " است که در برخي از شهرها آن را چهارشنبه آخر سال گويند. دربارهً چهارشنبه سوري، کتاب ها و سندهاي تاريخي، مطلبي يا اشاره اي نمي يابيم و تنها در اين قرن اخير، يا دقيق تر، در اين نيم قرن اخير است که مقاله ها و پژوهشهاي متعددي در اين باره منتشر شده و يا در نوشته هاي مربوط به نوروز به چهارشنبه سوري نيز پرداخته اند.
برگزاري چهارشنبه سوري، که در همهً شهرها و روستاهاي ايران سراغ داريم، بدين صورت است که شب آخرين چهارشنبهً سال ( يعني نزديک غروب آفتاب روز سه شنبه )، بيرون از خانه، جلو در، در فضايي مناسب، آتشي مي افروزند، و اهل خانه، زن و مرد و کودک از روي آتش مي پرند و با گفتن : " زردي من از تو، سرخي تو از من "، بيماري ها و ناراحتي ها و نگراني هاي سال کهنه را به آتش مي سپارند، تا سال نو را با آسودگي و شادي آغاز کنند. تا زماني که از ظرف هاي سفالين چون، کاسه و بشقاب و کوزه، در خانه استفاده مي شد، پس از خانه تکاني، کوزهً کهنه اي از پشت بام خانه به کوچه مي انداختند؛ کوزه اي که در آن آب و چند سکه ريخته بودند. اسفند دود کردن و آجيل خودرن، فال گرفتن، " فال گوش " ( در کوي و گذر به حرف عابران گوش دادن و از مضمون آن ها براي نيت خود تفاًول زدن. ) و " قاشق زني " ( معمولا زنان روي خود را مي پوشانند و با قاشق، يا کليد به خانه ها در مي زنند، صاحب خانه شيريني، ميوه و يا پول در ظرف آنها مي گذارد. ) نيز از باورها و رسم هايي است که به ويژه در بين نوجوانان، هنوز به کلي فراموش نشده است؛ و اين رسم ها و باورها در شهرهاي مختلف با يکديگر متفاوت اند.
بي گمان چهارشنبه سوري از رسم هاي کهن پيش از اسلام نيست. در آن زمان هر يک از روزهاي ماه را نامي بود، نه روزهاي هفته را. استاد پورداود در اين باره مي نويسد : آتش افروزي ايرانيان در پيشاني نوروز از آيين هاي ديرين است ( ... ) شک نيست که افتادن اين آتش افروزي به شب آخرين چهارشنبهً سال، پس از اسلام رسم شده است. چه ايرانيان شنبه و آدينه نداشتند ( ... ) روز چهارشنبه يا يوم الاربعاء نزد عرب ها روز شوم و نحسي است. جاحظ در المحاسن و الاضداد آورده : والاربعاء يوم ضنک و نحس. اين است که ايرانيان آيين آتش افروزي پايان سال خود را به شب آخرين چهارشنبه انداختند تا پيش آمدهاي سال نو از آسيب روز پليدي چون چهارشنبه بر کنار ماند.
در باورهاي عاميانه، چهارشنبه روزي نامبارک است. سفر نبايستي کردن شب چهارشنبه، به احوال پرسي مريض نبايستي رفت. و منوچهري گويد:
چهارشنبه که روز بلاست باده بخور به ساتکين مي خور تا به عافيت گذرد
۹۰
- ۵ اسفند ۱۳۹۰
- گالری میهن ها
در برخي از شهرهاي آذربايجان چون اروميه، اردبيل و زنجان، همه چهارشنبه هاي ماه اسفند هر يک نقش و نام معيني دارند، که از جمله در منطقهً زنجان بدين شرح است: نخستين چهارشنبه را موله گويند و به شستن و تميز کردن فرش هاي خانه اختصاص دارد. دومين چهارشنبه را سوله گويند، در اين روز به خريد وسيله ها و نيازمنديهاي عيد مي روند. سومين چهارشنبه را گوله گويند و به خيس کردن و کاشتن گندم و عدس و غيره براي سبزه هاي نوروزي اختصاص دارد. چهارمين و آخرين چهارشنبه سال ( چهارشنبه سوري ) را کوله گويند؛ ( کوله در ترکي به معني کهنه و فرسوده است). در برخي از شهرهاي ايران، از جمله ايلام (نوروز آباد)، تويسرکان، کاشان، زاهدان (قصبه مود) و ... مراسم چهارشنبه سوري را آخرين چهارشنبه ماه صفر برگزار مي کنند. و آخرين آتش نيز از رسم ها است. بنابر نوشته تذکره صفويه کرمان نيز، چهارشنبه سوري در ماه صفر بوده است.
آتش افروختن شب چهارشنبهً آخر سال، يا چهارشنبه آخر صفر را، برخي به قيام مختار نسبت مي دهند : مختار سردار معروف عرب وقتي از زندان خلاصي يافت و به خونخواهي شهيدان کربلا قيام کرد، براي اين که موافق و مخالف را از هم تميز دهد و بر کفار بتازد، دستور داد شيعيان بر بام خانه خود آتش روشن کنند و اين شب مصادف با شب چهارشنبه آخر سال بود. و از آن به بعد مرسوم شد.
آتش افروختن شب چهارشنبهً آخر سال، يا چهارشنبه آخر صفر را، برخي به قيام مختار نسبت مي دهند : مختار سردار معروف عرب وقتي از زندان خلاصي يافت و به خونخواهي شهيدان کربلا قيام کرد، براي اين که موافق و مخالف را از هم تميز دهد و بر کفار بتازد، دستور داد شيعيان بر بام خانه خود آتش روشن کنند و اين شب مصادف با شب چهارشنبه آخر سال بود. و از آن به بعد مرسوم شد.
در اصفهان چهارشنبه سوري را " چهار شنبه سرخي " نيز مي گويند. يکي از دليل ها و سندهاي ديگري که نشان مي دهد چهارشنبه سوري از آيين هاي پيش از اسلام نيست، مي تواند اين باشد که مراسم آن در غروب آفتاب روز سه شنبه برگزار مي شود. در گاهشماري قمري آغاز بيست و چهار ساعت يک شبانه روز از غروب آفتاب روز پيش است؛ و چهارشنبه سوري، مانند بسياري از آيين ها، جشن ها و سوگواري هاي مذهبي همچون عيد غدير، نيمه شعبان، رحلت حضرت پيامبر ( ص ) که بر اساس گاهشماري قمري است، در غروب روز پيش برگزار مي شود. نحس بودن چهارشنبه در باورهاي عاميانه باعث شده، که هنوز بعدازظهر سه شنبه ( يعني شب چهارشنبه ) به احوال پرسي بيمار نمي روند، و پنجشنبه را عامه " شب جمعه " مي گويند. در صورتي که آيين هاي کهن مثل نوروز، مهرگان، سده و ... که بر اساس گاهشماري خورشيدي است، آغاز بيست و چهار ساعت روز، از سپيده دم و يا از نيمه شب است. آن چه که چهارشنبه سوري را به جشن ها و آيين هاي کهن ايران پيوند مي زند، مي تواند برگزاري رسم و جشني به نام " سور "، در روز پنجه ( خمسه مسترقه ) باشد که از آن تا سدهً چهارم، دوره سامانيان، آگاهي در دست است : صاحب تاريخ بخارا از برگزاري رسمي که " عادت قديم " و با افروختن آتش در " شب سوري " ( پيش از نوروز ) همراه بوده خبر مي دهد : ... آنگاه امير سديد ( منصور بن نوح ) به سراي نشست، هنوز سال تمام نشده بود که چون شب سوري، چنان که عادت قديم است، آتشي عظيم افروختند و پاره اي آتش بجست و سقف سراي در گرفت و ديگر باره جمله سراي بسوخت و ...
امروز، با رسميت يافتن تقويم مصوب 1304، ديگر از جشن هاي پنجه ( که در خوارزم، آغاز سال، و در پارس پايان سال بود ) کمتر نشاني ميتوان يافت. چهار شنبه سوري پايان ماه صفر نيز - تا آن جا که آگاهي در دست است - فراموش شده، و تنها با برگزاري مراسم چهار شنبه آخر سال يا چهارشنبه سوري، که در بر دارندهً رسم هايي از فرهنگ عامه است، مردم به پيشواز نوروز مي روند. اين يادآوري لازم است که با وجود تکنولوژي هاي جديد خانه سازي، ايجاد مجموعه هاي مسکوني، آپارتمان نشيني، در دسترس نبودن " بوته و هيمه " ( به علت استفاده از گاز و برق به عنوان وسيلهً حرارتي )، در اختيار نداشتن کوزه و پشت بام و فضاي مناسب جلوي در خانه، و دگرگوني هاي ديگر فرهنگي، مراسم چهارشنبه سوري هنوز چهرهً نمادين خود را - با دشواري.
من و آقای همسر نیز از روی آتش شمعی بزرگ رد شدیم.
تا درودی دگر بدرود.
«..... شکسپیر هنرش را روی صحنه ها و هوشش را در خيابان ها می آزمود و حتی به كاخ ملكه هم راه يافت. بیایید فرض كنيم در اين بين خواهر فوق العاده با استعداد او در خانه مانده بود. او هم به اندازه برادرش ماجراجو و خلاق بود و برای ديدن دنيا اشتياق داشت. اما او را به مدرسه نفرستادند. او شانسی برای فراگيری دستور زبان و منطق نداشت چه رسد به خواندن آثار هوراس و ويرژيل. گهگاه كتابی به دست می گرفت- احتمالن يكی از كتاب های برادرش را- و چند صفحه ای ميخواند. اما آن وقت والدينش سر ميرسيدند و به او ميگفتند كه جوراب ها را وصله كند يا مواظب باشد که غذا نسوزد و اينقدر سر تو كتاب و كاغذ نكند. آنها با تغير و در عين حال محبت با او حرف می زدند زيرا آدم های حسابی بودند و شرايط زندگی یک زن را درک مي كردند...دخترک شايد مخفيانه چند صفحه ای را در انبار سيب سياه ميكرد اما مراقب بود كه آنها را پنهان كند يا بسوزاند. با وجود اين خيلی زود پيش از آنكه نوجوانی را پشت سر بگذارد قرار شد با پسر یک تاجر پشم در همسايگی شان نامزد كند. او فرياد زد كه از ازدواج متنفر است و به همين دليل كتک مفصلی از پدرش خورد. سپس پدر دست از ملامت او برداشت. در عوض به او التماس كرد كه پدرش را اذيت نكند و بخاطر اين ازدواج آبرويش را نريزد. پدر با چشم های پر از اشک وعده گردنبند يا پيراهن زيبایی را به او داد. دختر چطور می توانست از فرمان او سرپيچي كند؟ چطور می توانست دل پدرش را بشكند؟ نيروی نبوغ و استعدادش را در بقچه كوچكی پيچيد و در یک شب تابستانی به كمک طنابی از پنجره پايين رفت و راه لندن را در پيش گرفت. هنوز هفده سالش هم نبود... قدرت تخيل شگفت انگيزی داشت، استعدادی مانند استعداد برادرش در موسيقی كلام. او هم مثل برادرش ذوق تئاتر داشت. جلو در تماشاخانه ايستاد. گفت كه ميخواهد بازی كند. مردها به او خنديدند. مدير تئاتر قهقهه زد. به فرياد چيزی درباره رقصيدن سگ ها و بازيگری زن ها گفت. گفت كه محال است هيچ زنی بتواند بازيگر شود... خواهر شكسپير نمی توانست برای پرورش هنر خود هيچ آموزشی ببيند. آيا حتی ميتوانست در ميكده ای غذایی پيدا كند يا نيمه شب در خيابان ها پرسه بزند؟... سرانجام... مدير بازيگران دلش به حال او سوخت و دختر از آن آقا آبستن شد و بعد ـ چه كسی ميتواند خشم و استيصال قلب شاعری را كه در جسم زنی اسير شده اندازه بگيرد؟ ـ او در يک شب زمستانی خودش را كشت.....»
اتاقی از آن خود: ویرجینیا وولف.
توضیحی تاریخی در باب 8 مارس (بخش1)
نوشین طریقی*
در تاريخ مبارزات هر گروه، روزهايي به
يادماندني وجود دارد که براي ارج
نهادن به آرمان ها و تلاش هاي آن گروه پاس داشته ميشود. زنده كردن خاطره افرادي
که در بيان خواسته هاي هر نسل پيشتاز بوده و براي دست يافتن به وضعيت مطلوبي که
کرامت انساني آنها را محقق مي ساخته كوشيدهاند و همواره براي نسل هاي بعد انگيزهاي
بوده است براي ادامه راه. هشتم مارس يکي از اين روزها است. روزي که بسياري از زنان
در سراسر جهان آن را ارج مينهند. هم براي زنده نگه داشتن ياد نخستين فعالان جنبش
عدالت جويانه زنان و هم براي اعلام اينکه «برابري و آزادي»
همچنان رويايي دوردست است و راهي طولاني تا رسيدن به آن بايد پيموده شود.
آنچه امروز با عنوان 8 مارس گرامي داشته ميشود به واقعه اي مربوط است که در سالهاي
مياني قرن نوزدهم رخ داد. در دوره اي كه انديشمندان مدرن بيش از همه بر اهميت آموزش در شكلگيري
ويژگي هاي انساني تاکید داشتند و مقولاتي چون انسان مداري، خرد ورزي، برابري همه
انسان ها، رهايي از تحجر و اقتدارهاي سنتي، و محوريت عقلانيت انتقادي - گفتار تجدد را
تشكيل ميداد. رواج اين گفتار، كه نه تنها در ليبراليسم بلكه در سوسياليسم نيز
برجسته بود و خواست برابري را تشديد ميكرد، زمينه مناسبي را براي رشد جنبش هاي
اجتماعي متعدد و ازجمله جنبش اجتماعي زنان در دهههاي پاياني قرن نوزدهم و دهه هاي
آغازين قرن بيستم فراهم ميكرد.
در هشتم مارس 1857 زنان کارگري که در کارخانههاي پارچهبافي (نساجی) امريکا کار
ميکردند، به شرايط کاري دشوار و نا برابر خود اعتراض کردند. ساعت کار طولاني،
دستمزد اندک و محروميت از هرگونه امکانات رفاهي، شرايط کار و زيست اين زنان را به
کابوسي مداوم تبديل کرده بود، به ويژه آنکه آنها نگهداري از فرزندان و کار خانگي را نيز به عهده داشتند. نا برابري ژرف دستمزد هاي زنان و
مردان کارگر و شرايط فرساينده کاري اين زنان موجب شد كه نخستين تظاهرات گسترده
زنان در شهرهاي نيويورک و شيکاگو شکل بگيرد. زنان کارگر به خيابان ها ريختند و
خواهان افزايش دستمزد، کاهش ساعت کار و بهبود شرايط کاري خود شدند. البته يک دهه
پيش از آن، يعني در دهه 1840، زنان کارگر آلماني نيز با اعتراضهاي آرام و برپايي
ميتينگهايي، روز 19 مارس را روز زن نامگذاري کرده بودند.
اعتراضات کارگري زنان امريکا در سالهاي بعد نيز ادامه يافت تا اينكه در هشتم مارس
1906 که زنان کارگر نيويورک و شيکاگو همچون سالهاي پيش به تظاهرات آرام دست زده
بودند، با برخورد شديد نيروهاي پليس مواجه شدند. اين زنان کارگر صنعت نساجي پس از
پايان کار خود در سالن اجتماعات گردهم آمده بودند كه در ميانه برنامه شان، با
حمله نيروهاي پليس تعدادي از آنان کشته و زخمي و دستگير و گروه زيادي هم از کار
اخراج شدند. در سالگرد حمله پليس نيويورک به زنان کارگر، که مصادف با پنجاهمين سال
گراميداشت هشتم مارس بود، تظاهرات وسيعي در نيويورک برپا شد که در آن زنان کارگر
بار ديگر به طولاني بودن ساعت کار، بهرهکشي از کودکان و حق رأي نداشتن زنان
اعتراض کردند. تظاهرات سال 1907 هم سرکوب شد ولي اين حرکت در سالهاي بعد هم ادامه
يافت و از مرزهاي امريکا گذشت و به اروپا رسيد و با جنبشهاي سوسياليستي آن زمان
که عدالتخواهي را ترويج ميکردند گره خورد. زنان کارگر و روشنفکر و انقلابي بسياري
در صفوف اين جنبش حضور داشتند و بر ضرورت مبارزه با ستم جنسي و برقراري برابري
اجتماعي و اقتصادي و سياسي ميان زنان و مردان تاکید ميکردند تا نشان دهند مبارزه
براي استيفاي حقوق انساني زنان، بخشی لاينفک و غيرقابل چشمپوشي از مبارزه براي
رهايي ستمديدگان جهان است. ( ادامه دارد.)
نویسنده و روزنامه نگار*
توضیحی تاریخی در باب 8 مارس (بخش2)
(اول پست قبلی رو بخونید.) در 1910، کلارا زتکين از زنان مبارز آلماني، در دومين کنفرانس زنان سوسياليست با عنوان «کنگره بين المللي زنان»، پيشنهاد داد كه روز 8 مارس «روز جهاني زن» ناميده شود و قرار شد اين پيشنهاد يک سال در محافل مختلف زنان بررسي شود و به تصويب همه گروه هاي زنان برسد. بحث هاي زيادي بر سر انتخاب روز جهاني زن صورت گرفت و چنين استدلال شد که بايد روزي شاخص در ميان مبارزات زنان و نمونه اي الهام بخش از کوشش هاي آنان روز جهاني زن خوانده شود. پيش از آن، زنان سوسياليست اتريشي روز اول ماه مه را پيشنهاد کرده بودند. زنان سوسياليست آلمان 19 مارس را پيشنهاد کردند که مناسبت آن، مبارزه انقلابي آن ها در 1848 با رژيم پادشاهي پروس بود. بعد از انتشار قطعنامه کنفرانس در مورد تعيين روز جهاني زن، انترناسيونال دوم (تشکيلات بين المللي احزاب سوسياليست و جنبش هاي کارگري آن دوره) از اين تصميم حمايت کرد. در 1913، دبيرخانه بين المللي زنان (يکي از نهادهاي سوسياليستي دوم) هشتم مارس را به پاس مبارزه زنان کارگر صنعت نساجي امريکا «روز جهاني زن» ناميد. همان سال، زنان انقلابي در روسيه تزاري و سراسر اروپا، مراسم 8 مارس را با تظاهرات و برگزاري ميتينگ گرامي داشتند. در 1914، که کشورهاي اروپايي درگير جنگ جهاني اول شدند، جنبش زنان به حاشيه رفت و فضاي سياسي حاکم اجازه برگزاري سراسري و گسترده روز جهاني زن را نمي داد. اما 8 مارس 1918 به روزي فراموش نشدني در تاريخ انقلاب روسيه تبديل شد که پس از پيروزي انقلاب اکتبر اين کشور رقم خورد.
از اواسط دهه 1930، که آتش يک جنگ جهاني ديگر شعله ور مي شد، برگزاري تظاهرات روز جهاني زن در برخي کشورهاي اروپايي غيرقانوني اعلام شد. با اين حال، در هشتم مارس 1936، زنان برليني به مناسبت اين روز تظاهرات کردند. در همان روز، تظاهرات هشتم مارس در مادريد اسپانيا نيز برپا شد و 30 هزار زن شعار «آزادي و صلح» سر دادند. در پي جنگ جهاني دوم، انقلاب ها و جنبش هاي رهايي بخش در گوشه و کنار جهان رخ داد. برگزاري هرساله مراسم 8 مارس نيز در بسياري از کشورهاي اروپايي به شكل علني يا غيرعلني ادامه داشت و به ويژه از دهه 1960 که موج دوم فمنيسيم شکل گرفت، با علاقه بيشتري همراه شد.
در دهه 1960، فضاي سياسي دنيا پرالتهاب بود. در آسيا و افريقا و امريکاي لاتين جنبش هاي رهايي بخش برپا شده بود و در کشورهاي اروپايي مبارزات آزادي خواهانه بالا گرفته بود. در چنين بستري، جنبش زنان نيز اوج و گسترشي چشمگير يافت. در امريکا و اروپا، زنان به مخالفت با سنن و قوانين مرد سالارانه برخاستند. آنان با طرح موضوعاتي همچون «حق طلاق»، «حق سقط جنين»، «تأمين شغلي»، «منع آزار جنسي»، «ضديت با هرزه نگاري (پ و ر ن و گر ا فی)» و «کاهش ساعت کار» مطالبات خود را مطرح كردند و به موفقيت هايي نيز دست يافتند. از اواخر دهه 1970 و با توسعه سرمايه داري، گروه هاي بزرگتري از زنان از خانه ها بيرون آمدند و درگير کار و تحصيل شدند، اما همچنان در جامعه موقعيتي درجه دوم داشتند. همين تناقض ها مسئله زنان را جديتر مي کرد و مسائل جديدي را در دستور کار فعالان زن قرار مي داد.
سرانجام سازمان ملل متحد نيز پا پيش گذاشت و در 1975(سال جهانی زن)، هشتم مارس را به عنوان «روز جهاني زن» به رسميت شناخت و در سال 1977 قطعنامه 8 مارس را تصویب کرد. از آن زمان به بعد، روز جهاني زن وجهه اي رسمي تر يافت و مقبوليت آن به نهاد هاي معتبر بين المللي نيز گسترش يافت. هشت مارس که بزرگداشتش پيش از آن نيز سابقه اي در ميان طرفداران چپ داشت، به روزي براي طرح و پافشاري بر آرمان هاي برابري جويانه همه زنان فارغ از باورهای سياسي شان تبديل شد و همه گروه هاي فعال در جنبش زنان، اعم از سوسياليست ها و ليبرال ها و..... آن را به رسميت شناختند. (پایان)
نوشین طریقی : نویسندده و روزنامه نگار
نابرابری جنسیتی
مرگ و دوشیزه
بیش از یک چهارم از تمام مرگ و میرهای بیش از حد معمول زنان در چین در هنگام تولد رخ می دهد.( هند در رده 2 قرار دارد.)
این را بانک جهانی در گزارش سالانه توسعه جهانی منتشر شده در 19 سپتامبر می گوید. این رقم از سال 1990 ازحدود 890000 به 1.1 میلیون نفر افزایش یافته است. این تعداد زیاد - دختران مازادی هستند که متولد می شدند اگر نسبت طبیعی جنسیت در چین در هنگام تولد ( 105 پسر در برابر 100 دختر ) غالب بود و برتری داشت. اما به دلیل انجام سقط جنین های انتخاب جنسیت (سقط دختران) اینچنین نیست و روند طبیعی رخ نمی دهد.
دختران سقط شده بزرگترین سهم از مرگ و میرهای بیش از حد معمول و مفرط زنان در سراسر جهان را به خود اختصاص می دهند. اما انواع دیگری از مرگ و میرها در حال افزایش و رشد سریعتری هستند. به ویژه در بین زنانی که در آفریقا در دوره مناسب بارداری و بچه زایی هستند. مرگ بیش ازحد و مفرط زنان آفریقایی 15 تا 49 ساله بین سال های 1990 و 2008 تا 150٪ افزایش یافته است. (در مقایسه با میزان مرگ و میر زنان در کشورهای ثروتمند.) و میزان مرگ و میر بیش از اندازه و مفرط در کشورهای آفریقایی با میزان بالایی ازمبتلایان به ایدز تا 760 درصد افزایش پیدا کرده است. در واقع مرگ و میرهای بیش از اندازه و مفرط زنان در بدو تولد در آسیا به بزرگسالی در آفریقا - در حال چرخش و تغیر موضع است.(برگردان:خودم. پس ایرادها رو ببخشید.)
Sep 19th 2011, 15:08 .The Economist online
زخمی که بازمانده
در هر10 ثانيه در جهان 1 دختر قرباني ختنه مي شود.
و از هر 10 دختر كه ختنه مي شوند 8 نفر جان مي بازند.
ختنه زنان از ديگر نمود هاي بارز خشونت علیه زنان در جهان می باشد که طبق آمار سازمان جهانی بهداشت 140-160 میلیون نفراز زنان جهان را قربانی خود کرده است.
در مورد چگونگی و تاریخچۀ پیدایش ختنه زنان نقل قول ها و اسناد متفاوتی وجود دارد که در بعضی ظهور آن را از مصر و اتیوپی دانسته و گفته می شود از 163 سال پیش از میلاد ختنه زنان رواج داشته است.
ختنه دختران از دیگر مناسبت های مرد سالاری در کشورهای آفریقایی و برخی از کشورهای آسیایی است که جایگاه خود را در خانواده ها و قوم و قبیله های سنتی حفظ کرده است. سالانه 4 میلیون دختر در سراسر جهان ختنه می شوند که طبق آماری که یونیسف در سال 2004 ارائه کرده است 97% از زنان مصر ختنه شده اند و بر اساس آخرين آمارگيرىهای سازمان بهداشت جهانی، در تعدادی از کشورها نظير سودان و سومالی بیش از ۹۸ درصد زنان خنته شدهاند. طبق آخرين بررسیها این آمار در گامبیا به ۸۹ درصد رسیده است. در سالهاي اخير 13 كشور آفريقايي ختنه زنان را ممنوع كردند.
تاثیرات ختنه بسته به نوع عمل انجام شده به چهار بخش 1)پیامد های فیزیکی 2)پیامد های جنسی 3)پیامدهای روانی 4)پیامدهای اجتماعی تقسیم می شود:
که عوارض فیزیکی شامل درد، خونریزی، شوک، تشنج، آسیب مجاری ادراری و عفونت که معمول ترین عارضه موارد مشاهده شده است.
تحقیقات کمی در مورد عوارض روانی، جنسی و اجتماعی ختنه انجام گرفته، که طی مطالعات انجام شده بر 651 زن مصری ختنه شده نشان می دهد که کشمکش های زناشویی، مشکلات روانشناسی ، نظیرآشفتگی و استرس بعد از جراحت، اختلال رفتاری، بیماری روان جسمی، تشویش، کابوس، افسردگی، جنون و خودکشی به علت عمل های دردناک و بدون بیهوشی از عوارض بارز ختنه می باشند.
والدین با هدف انجام یکی از فرائض دینی خود و یا به گمان رفتن به بهشت، دختران خود را به صورت مخفیانه وادار به این کار می کنند. این عمل از اعمال نفوذ قدرت مردانه در زنان در فرهنگ جامعه ی مرد سالار می باشد و متاسفانه زنان در سکوت با این مصیبت کنار می آیند زیرا از حقوق طبیعی خود آگاه نیستند و این تا جایی پیش می رود که گروهی از زنان برای مطلوب واقع شدن در جامعه داوطلب این امر می شوند.
و این در حالیست که نه تنها در هیچ یک از ادیان از این موضوع صحبتی به میان نیامده است که بسیاری از علمای دینی معتقدند که این رسم قبل از ظهور اسلام در مصر و سومالی وجود داشته و ربطی به دین اسلام ندارد و هیچ آیه قرانی یا حدیث معتبری در خصوص انجام این عمل در متون اسلامی وجود ندارد و مربوط به عصر جاهلی می باشد که در زمره زینت و تجمل زن برای شوهر قرار می گرفته است.
رواج پدیده ی ختنه دختران با هدف کاهش میل جنسی دختر و اطمینان از باکره بودن او تا قبل از ازدواج و همچنین حفظ پاکدامنی او صورت می گیرد که بیشترین میزان ختنه در بین قشرهایست که کمتر آموزش دیده اند و نسبت نزدیکی -میان بالا بودن ختنه با سطح اقتصادی،فقر و همسایگی با فرهنگ های متعصب و ... وجود دارد.
منابع:-سایت جامعه شناسی ایران -سايت ویکی پدیا-سايت سازمان جهاني بهداشت و بچه های خوب دانشگاه فنی گیلان.
همین 1 ساعت پیش با خبر شدم که سیمین هم رفت. سیمین آفریننده شهری چون بهشت و به کی سلام کنم - خانم دانشور مترجم دشمنان آنتوان چخوف هم پر کشید. نمی خواهم داستان سرایی کنم چون من هم مثل خیلی های دیگه خبر نداشتم که او هنوز همین اطرافه و نفس می کشه !! آره این رسم روزگاره. او هم در روز خودش - روز زن - رفت اما کتاباش همیشه هست .
نور چشم عزیزم، عباس معروفی. با واسطه سیم تلفن که ارتباط با تو
برقرار کردم، بغض کردم و اواخر گفتگویمان، بغض درون چشمم، قطره قطره آب شد.
تلفن که تمام شد، زار
زار گریستم. یادم افتاد تهران که بودی، صبح ها پیش از این که به دفترت بروی، سری
به من می زدی، و من همیشه گوش به زنگ در بودم که تو بیایی. روزم با شادی دیدار تو
آغاز می شد. آیا می دانی چقدر دوستت دارم؟ یک مادر عاشق پسری که از همه پسرهای
دنیا برگزیده. دلم می خواست به جای شنیدن صدایت کنارم نشسته بودی و من روی پلک های
چشمان درخشان تو را می بوسیدم، و از ناخن های پشت گُلی و دست هات سان می دیدم.
خودت را باور کن. تو
یکی از بزرگترین نویسندگان معاصر ایران هستی. مانا هم هستی. سمفونی مردگان را کی
نوشته؟ تو رویدادها، شخصیت سازی ها، و نشان دادن فضا و مکان و زمان را با نثری
دلکش منعکس می کنی. دیدی ژرف نگر، و احساس عمیق همه کار توست. به بخش پایانی
سمفونی مردگان نگاه کن! و فضا و مکان را دریاب که چگونه مرگ در آنها جا خوش کرده
به ما می نگرد. خوشبختانه تو مرگ اندیش نیستی. تو عاشق زندگی هستی. سعی داری این
رسم خوشایند را همچنان پاس بداری. اما اگر نتوانی، باید از صفر شروع کنی. پس بی
وفایی های مردم زمانه هم نمی تواند گزندی به تو برساند.
اما کتاب پیکر
فرهادت، تمام ويژگی های سبک تو را دارد، با این برتری که گذاشته ای در آن احساس،
هوایی بخورد. تمام جزییات پیکر فرهاد یادم هست. به ويژه شعری که در آن، زینت بخش
داستان کرده بودی: "امشب صدای تیشه از بیستون نیامد، گویا به خواب شیرین
فرهاد رفته باشد." تو بیشتر نشان می دهی و کمتر وصف می کنی. و همین است که
صحنه های داستان هایت در ذهن خواننده حک شده باقی می ماند.
چشم به راهت هستم،
مادرت، سیمین دانشور.
عباس معروفی به سال ۱۳۳۶ خورشیدی در تهران متولد شد. فارغ التحصیل هنرهای زیبای تهران در رشته هنرهای دراماتیک است و حدود یازده سال معلم ادبیات در دبیرستان های تهران بوده است.
نخستین مجموعه داستان او با نام «روبه روی آفتاب» در سال ۱۳۵۹ در تهران منتشر شد. پیش و پس از آن نیز داستان های او در برخی مطبوعات به چاپ می رسید اما با انتشار «سمفونی مردگان» بود که نامش به عنوان نویسنده تثبیت شد.
رییس کارخانه گفت: همه مردم چرخ خیاطی، رادیو، یخچال و تلفن دارند.
چه چیز دیگری می شود
ساخت؟
مخترع گفت: بمب.
ژنرال گفت: یعنی جنگ؟
و رییس کارخانه گفت: خب،
اگر راه دیگری نباشد، چه اشکالی دارد؟
|